تیگر و پو : جشن بهاری

داستان انیمیشن تیگر و پو

یک روز که تایگر (ببر) از یافتن همبازی ناامید شده است به این فکر می افتد که هم نوعان و اعضای خانواده اش را پیدا کند تا با آنها بتواند براحتی بازی مورد علاقه اش یعنی بالا پریدن بپردازد. او پس از صحبت با جغد که شجره نامه اش را به او نشان می دهد گمان می کند که اعضای خانواده اش، روی درخت بزرگی در جنگل زندگی می کنند و به جستجوی این درخت می پردازد تا اینکه…

در جنگل وینی پو( خرس عروسکی) و رو کوچولو مادرش (خانواده کانگور) رابینت خرگوش و ایور(الاغ عروسکی) و تیگر(ببر عروسکی ) جغد و بقیه حیوانات زندگی می کنند زمستان در حال آمدن است و همه در تلاش هستند تا برای رسیدن زمستان خودشان را آماده کنند.

از وینی پو که در حال شمردن کوزه های عسله ،پیگلت و رابینت که در حال جمع آوری هیزم اند خانم کانگور در حال جارو کردن برگ های پاییزی اند اما تیگر مثل همیشه در حال بالا و پایین پریدن وجست و خیز به دنبال همه بازی می گردد تیگر به همه سر میزن تا بتوانند با هاش بپر بپر کنند اما کسی هم بازی اش نمیشه تیگر وقتی در پیدا کردن هم بازی موفق نمی شود به این فکر می کند که ای کاش ببر دیگه ای مثل خودش می بود تا با هم این بازی ها را انجام می دهند این آرزو تیگر به این فکر میاندازه که شاید بتواند خانواده ببری داشته باشه و آنها را پیدا کند او به همراه رو کوچولو که بیشتر مواقع در حال بازی با تیگر هست به دیدن جغد دانا مر روند جغد راجب درخت خانوادگی اش برای آنها صحبت می کند و تیگر بعد از آن تصمیم می گیرد درخت خانوادگیش پیدا کند اول به پیشنهاد رو کوچولو برای خانواده اش نامه می نویسد بعد از چند روز و نیامدن جواب تیگر غمگین تر میشود دوستانش دور هم جمع می شوند و فکر می کنند چه طور می توانند تیگر خوشحال کنند آنها به جای خانواده ببرها برای تیگر نامه می نویسند ابراز محبت می کنند اما تیگر بعد از دیدن نامه خودش برای گرفتن میهمانی آمدن ببرها آماده می کند دوستان تیگر می خواهند حقیقت به تیگر بگویند اما موفق نمی شوند و در نهایت تصمیم می گیرند با پوشیدن لباس ببری وانمود کنند ببرهستند اما تیگر حقیقت را می فهمد و از دستشان ناراحت می شود و به تنهایی دنبال درخت خانوادگیش می رود رو کوچولو که خودش به خاطر این اتفاق مقصر می داند از بقیه می خواهد که به دنبال تیگر بگردند دوستان تیگر تیم جستجو تشکیل می دهند و در بوران برف دنبال او می گردند تیگر در انتهای جنگل یک درخت خیلی بلند بزرگ را پیدا می کند و فکر می کند اون درخت خانوادگیش در این حین دوستانش او پیدا می کنند اما بهمن ریزش می کند و تیگر همه را نجات می دهد زمانی که خود تیگر در خطر رو کوچولو موفق میشه او را نجات بدهد و در پایان تیگر متوجه نگرانی دوستانش میشود و آنها را به عنوان خانواده حقیقی اش می پذیرد.